از اینکه مخاطب «درجه دو» باشید خوشحال هستید؟

مخاطب درجه2

ازاینکه مخاطب درجه2 باشید،خوشحال هستید؟

زمانی که از مخاطب حرف میزنم ، از چه حرف میزنم ؟

مخاطب در فرهنگ لغت به معنای : <<شخص دوم ، یعنی فرد شنونده یا بیننده یا خواننده است ، نفر دومی که روی حرف شما با اوست .>>

همه ما در هر بخش زندگیمان چه کاری وچه شخصی با نفر دوم یا نفرهایی روبه رو هستیم ،پس می‌توان گفت خیلی واژه << مخاطب >> در دنیای واقعی ما تاثیرگذار است .

داستان مخاطب درجه2 چیست و از کجا شروع شد ؟

پیشنهاد میکنم ویدئو رو مشاهده کنید.

  • 0

چرا می‌خواهیم مخاطب درجه2 باشیم ؟

ما انتخاب میکنیم مخاطب درجه2 باشیم ، چون : << آسان است ، از مغزمان و بخش خودآگاهی کمتر کار بکشیم ، این باعث می‌شود انرژی زیادی صرف فکر کردن آگاهانه وتلاش برای دانستن << عمیق >> نکنیم .>>

 

مخاطب درجه2 سطح جامعه را فقیر می‌کند.

یک جامعه زمانی فقیر می‌شود، که در سطح بماند و جرات شنا کردن در عمق را نداشته باشد .

اگر به عنوان مخاطب درجه2 به دنبال زندگی در سطح عالی نباشیم ، کم کم همه عادت میکنند که اشغال خورد ما بدهند و مانیز، ذائقه اشغال خوردنمان تقویت می‌شود و دیگر به دنبال عالی ها نیستیم . خطر اصلی دراین است ، که فکر کردن آهسته آهسته در ما از بین می‌رود.<< فکر کردن >> مهم ترین ابزار برای نجات از فقر یک جامعه است .این فقر می‌تواند در هر زمینه ای رشد کند ، ( مالی ، دانش ، سبک زندگی ، ….)

 

چه کسی در برابر مخاطب درجه2 مسئول است؟

ماچه زمانی زنجیر به ذهن زدیم : همان موقع که برای احساس آرامش پستانک را به جای پستان مادر قبول کردیم ،زیرا فقط می‌خواستیم چیزی برای مکیدن داشته باشیم .

ما از پدرمان یاد گرفتیم که در اخبار دروغین به دنبال حقیقت باشیم ،درحالی که حقیقت را پشت دری بسته نگه داشته بودیم تا مبادا تنمان به تب ولرز دچار شود.

قبول کردیم که آسان‌ترین و سریع ترین راه حل ها جواب میدهند، زیرا طاقت نداشتیم درد راه رفتن طولانی را بکشیم،پس مسیر را برای ما کوتاه نشان دادن تا خوشحال باشیم.

ما دروغ را زیباتر از حقیقت یافتیم ، زیرا شبها
سرمان را بدون فکر روی بالشت گذاشتیم و
خواب چیزهایی را دیدیم که میل به آنها داشتیم .

ما تحمل رفع تشنگی با آب دریا نداشتیم وبه اولین رودخانه که رسیدیم خودمان را سیراب کردیم .

اولین جایزه ها را قبول کردیم و هیچ وقت به دنبال جایزه بزرگ نرفتیم ، چون یاد گرفتیم برای هر نمره ای ، هر کاری به ما آفرین بگویند و برایمان دست بزنند .

دوست داشتیم به ما از کودکی درباره لولو بگویند تا کاری اشتباه انجام ندهیم ویا باج نگیریم ، این دروغ های ساختگی شیرین تر از پذیرفتن یک جواب << نه ومنطقی بود .>>

ما قبول کردیم که هر کسی هرچیزی دلش می‌خواهد به ما بگوید تا بعدها تقصیر را گردن او بیندازیم وخودمان را از مسئولیت << دانستن کنار کشیدیم >>

 

حرف آخر

حرف آخر: موضوع از یک واژه شروع شد ، از یک کتاب .که در ویدئو کاملا توضیح دادم .

من این روزها وقتی میبینم چقدر اطلاعات دم دستی و سطحی برای حل مشکلات هست ،و ما را به چند نکته کپسولی ارجاع میدهند ،که مسکن موقتی برای دردها و مشکلات ما هستند ، از این همه محتوا که زمان و انرژی ما را می‌بلعند و درنهایت چیزی برای اضافه کردن به ما ندارند و باعث نمی‌شوند فکر کنیم، به خودم میپیچم شبیه به کسی که زخم‌ها را می‌بیند و تنها کاری که از دستم بر می‌آمد، این بود که بیایم و برای آن محتوا تولید کنم وبگم:

<< فکر کردن کار سختی است ، به همین دلیل تعداد کتاب خوان ها کمتر از بیل به دست ها است. >> به نقل از دکتر مهدی خواجوی .

برای همین، هر کسی که تفکرش گندیده و مسموم است، آن را در شبکه های اجتماعی بالا می آورد و مردم استفراغ او را مصرف می‌کنند تا انرژی صرف نکنند ویک نئشگی خیالی و موقت به خودشان میدهند .

برای همین، فیلم خوب نداریم ، موسیقی ها دیگر حرفی برای گفتن ندارند ، بعضی نویسنده ها و انتشاراتی ها بازاری شده اند وفقط برای بازار کار می‌کنند واین‌گونه انسان روز به روز از عمق زندگی ، از تفکرانه زیستن ، از سوال‌های خوب برای تغییر وضعیت موجود ، دور می شود.

 

نویسنده: اکرم سلطانی 

مطالب بیشتر

چطور میتوانید در جلسه مشاوره نتیجه بهتری بگیرید؟  

به اشتراک بگذارید

4 پاسخ

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

پست های مرتبط